سلام عزیزم بلاخره دیروز 24 اسفند ساعت 3/5 رفتیم آتلیه تو خیلی خسته شدی و آخراش دیگه نمیذاشتی ازت عکس بگیریم ما خودمونم کلافه شدیم بقیه عکسارو گذاشتیم برایه بعد از عید فعلا ازت 9 تا عکس گرفتیم چندتا مدل عکس خوشگل دیگه هم مدنظرم بود که انقدر گریه کردی نذاشتی آخه خیلی لباس عوض کردی و خیلیا هم بیرون منتظر نشسته بودن ما هم منصرف شدیم اونم فقط برایه راحتیه تو عشقم ... بعداز اونم رفتیم پایین برایه انتخاب عکس تو آتلیه یه قسمت برای بازیه کودکان داشت گذاشتیمت اونجا تا بازی کنی که یهو جیغ زدی یه آقا پسر که از تو خیلی بزرگتر بود زده بودتت وااااااای من خیلی ناراحت شدم بابات انقدر عصبانی شد که نگووووو آخه پدر و مادر اون بچه هم اصلا...