امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

❤معجزه زندگی ما" زلزله کوچولو ❤

8 ماهگی و عروسی دختر دایی سارا

91/6/29 وعروسیه دعوتیم تورو گذاشتم پیش دختر عمه فرشته و رفتم چون سری پیش که عروسی دخترخاله مرضیه بود تو نذاشتی به هیچ کارم برسم و آخرش انقدر اذیت کردی دادم مامانی بردتت ولی بازم دیر بود با تمام وقتی وهزینه ایی که صرف شد به عروسی نرسیدم واز همه بدتر آبرویی بود که ازمون رفت ولی بازم فدای سرت جیگرم اینسری عبرت شدو با خودم نبردمت اینم چندتاعکس از عروسی ... با بابایی و دایی   ...
19 اسفند 1391

:((

اینجا خسته ایی خیلی زیاد با گریه و ناراحتی نشستی  عکسات خوب نشد    اینه دیگه هر کی تورو میخواد باید هرجوری که هستی بخواد نه!!!!!!!!!!!   ...
19 اسفند 1391

بابایی حاضرم بریممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بلــــــــــــــــــــــه همونطور که میبینی خوشحالو خندون حاضر شدی با بابایی تشریف ببرید گردش تا مامانی یه نفس راااااااااااحت بکشه کاراشو انجام بده وروجکه من اینجام الکی کلاه سرت کردم تا فکر کنی دارم میبرمت بیرون وگذاشتی چندتا ازت عکس بگیرم آغاااااااااااا اینجا تمرکزکردی که خرابکاری بعدی کجا باشه : دی ...
19 اسفند 1391

50 روزگی امیرعلی

الهی فدات شم منننننننن اینجا 50 روزته عزیزم و10 روز مونده تا عید بشه ولی تو مریض شدی اونم خیلی شدید ذات الریه کردی الهی که تمام دردات بیاد به من اگه بدونی چه زجری کشیدم اینجا تازه از مطب دکترت اومدیم وفردایه این روز ما تورو بردیمو بستری کردیم عسل مامان مینا ...
19 اسفند 1391

3ماهگی امیرعلی

پسرم داره روز به روز خوشگلتر میشه ای جااااااااااانم عسل       حاج خانوم یه سوال شرعی داشتم :دی ا الهی قربونت برم من که انقدر عاشق حمومی وهر وقت بیرون میایی گریه میکنی عزیزم ...
19 اسفند 1391

تولـــد یکسالگی

    هورااااااااااااااااا امیـــــــــــــرعلی 1ساله شد عزیز دل مامان یکسالگیت مبارکککککککککککک ..... امیـرعلی جان خواهش میکنم کوتاهی منو که کیک تولدتو تو تراس گذاشته بودم ونمیدونم کی رفته بود لگدش کرده بودو ببخش بخاطر من اونروز بهترین وشاید بدترین شب زندگیم بوددیگه اصلا دوست ندارم درمورد اون اتفاق فکر کنم عزیزم .. حالا خداروشکــــــــر مراسم تموم شده بود ووقتی ما رفتیم کیکو بیاریم دیدیم یکی لگدش کرده و متاسفانه نفهمیدیم کار کیه مراسمت به کلی محیطش بخاطر ناراحتی من عوض شد ومن میخواستم گریه کنم چون حتی به ذهنمم خطور نکرده بود که شاید همچین اتفاقی بیفته وقبل از مراسم از کیکت هیچچچچ عکسی نگرفتم .. من فعلا عکس کیکتو تو وبل...
19 اسفند 1391

عید داره میــــــــــــــــــــــــــــاد

پسره گلم این دومین عیـــــدیه که کنار مایی ولی پارسال عید خیلی اوچولو بودی امسال دیگه واسه خودت مردی شدی قربونت برم من واسه عیدت کلییییی لباسایه خوشجل موشجل خریدم از سنایی و بهار تو پاساژهم که میرفتیم بادکنک فروشارو که میدیدی جیغ میزدی و میخواستی بابایی برات چندتا خرید همشو ترکوندی  بعدشم کلی تعجب میکردی حالا از تمام لباسات عکس میگیرم میذارم تو وبلاگت عشقم وااااااایییییی اگه بدونی چقدر خوشحالم که امسالم عید کنارمونی عزیزم...   شادترین روزایه عمرمو دارم کنار تو تجربه میکنم مرسی که اینروزارو بهم هدیه دادی ...
17 اسفند 1391