امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

❤معجزه زندگی ما" زلزله کوچولو ❤

❤عکسات حاضر شد هورااااااااااااا❤

پسرم "گلم " قشنگم "عشقم توتمامی زندگی مایی خدایا امیــــــرعلی عزیزمو به تو سپردم خودت حافظش باش نور چشم مامان و بابا ممنون که حوصله به خرج دادی و باهامون همکاری کردی دوباره بعد از عید میخوام ببرمت گرچه دوست داشتم یه عکس خوشگل با 7 سین ازت داشته باشم هونطور که میبینی تویه عکس کابوی که آخرین عکست بود خیلی خسته و کلی هم گریه کردی از تویه 10 تا عکس این بهتر از همه بود خودت نذاشتی جیگرم آخه حق هم داشتی خیلی لباس عوض کردی ولی مامانی حیف که نذاشتی کفشت پات بمونه عسلم هی در میاوردی تا می اومدیم پات کنیم جیغ میزدی فقط تو یه عکس کفش پاته دیگه باید مامانی یواش یواش عادت کنی از این به بعد مامانی نمیتونه دیگه بغلت کنه خودت...
29 اسفند 1391

لباسایه عید وچنددست لباس جدید

عزیزم یه سری از لباساتو برایه تولدت خریدم یه سریشو هم برایه عیدت و یکسری هم لباس برایه خونه ببخشید اگه کمه ولی با عشق برات خریدم عسلم ... اینم یه دست کت و شلوارت عسلم چنددست تیشرت و رکابی   اینم چند دست لباس بهاره و خانگی الهی قربونت برممممم من این کفشا وپاپوشا برات کوچیک شد باز این پاپوشاتو پات کردم ولی کفش اصلااااا حیف شد تو پات ندیدم ولی فدایه سرت عزیزم... اینم چندتا از اسباب بازی هایه مورد علاقه ات مخصوصا ماشین مشکیه بلاخره تاوقتی که تو بزرگ شی عزیزم اثری از آثار اینا باقی نمونده گفتم یادگاری بمونه    ...
28 اسفند 1391

14 ماهگی همراه با عکسهایه آتلیه

  سلام عزیزم بلاخره دیروز 24 اسفند ساعت 3/5 رفتیم آتلیه تو خیلی خسته شدی و آخراش دیگه نمیذاشتی ازت عکس بگیریم ما خودمونم کلافه شدیم بقیه عکسارو گذاشتیم برایه بعد از عید فعلا ازت 9 تا عکس گرفتیم چندتا مدل عکس خوشگل دیگه هم مدنظرم بود که انقدر گریه کردی نذاشتی آخه خیلی لباس عوض کردی و خیلیا هم بیرون منتظر نشسته بودن ما هم منصرف شدیم اونم فقط برایه راحتیه تو عشقم ... بعداز اونم رفتیم پایین برایه انتخاب عکس تو آتلیه یه قسمت برای بازیه کودکان داشت گذاشتیمت اونجا تا بازی کنی که یهو جیغ زدی یه آقا پسر که از تو خیلی بزرگتر بود زده بودتت وااااااای من خیلی ناراحت شدم بابات انقدر عصبانی شد که نگووووو آخه پدر و مادر اون بچه هم اصلا...
26 اسفند 1391

مامان وارد عمل میشود:))

مامانی از 2 ماه پیش همه کاراشو کرده... به سریاشو خودم کردم یه سریاشم آقا شاهین کارگرمون اومد انجام داد...حتی خریدامم از خیلی وقته پیش کردم اما تو باز خونه رو کثیف کردی منم یواش یواش دارم خرابکاریایه جنابالی رو سروسامون میدم جایه دستات به کل رویه شیشه ها ودیوارا مونده وکشوهایه لباسارو هم همشششششش میری میریزی بیرون وباباتم مثلا به من لطف میکنه همونجوری میکنه اون تو البته به ظاهر مرتب ولی با کلی آشغالو مو کرک فرش خوب منم شروع کردم دارم خرابکاریاتونو درست میکنه دیگه                           بعدشم میشم اینجوری :)))))))   ...
24 اسفند 1391

جوجوهایه خاله

امسال عید دوتا جوجویه خوگل مهمونمونن قربونشون برم منننننننن نی نی هایه خاله ژاله که عید 8 ماهشون میشه الانم میخوام  چندتا عکس ازشون بذارم اول از خوده خاله ژاله بعدم جوجوهایه شیطونش اییییییییی جانم خاله به قربونتون اینم امیرعباس جیگـــــــر خاله داداشی تو اینم نیلایه شیطون بلا و جیغ جیغو وبازم چندتا عکس دیگه از این جیگرایه من   ...
20 اسفند 1391

اینم چندتا عکس از دوماهو نیمه گیت عزیزم

عاااااااااااااااااااشقتم قربون نگاه کردنت جیگرم اینجااومدیم خونه مامان جون بردت حموم عزیزم قربونت برم که انقدر عاشق حمومی عزیزم اینجا خونه خاله اومدیم مهمونی چندروزی موندیمو اذیتش کردیم ...
19 اسفند 1391

1390/10/26 ساعت 3:30 امیرعلی قدم به این دنیا گذاشت...

سلام اولا که بگم این وبلاگو خیلی وقته پیش درست کرده بودم بعد از مدتها که اومدم دیدم فقط متنها هستن عکساش نیستن پس منم بطور جدی شروع به کار کردم و در عرض دوروز وبلاگو درستش کردم ... حسابی خسته و کوفته شدم خدا کنه بدونی این فقط و فقط  قدرت عشقه که یه مادرو مجبور به این کار میکنه امیرعلیه مامان من بخاطر اومدنت هم خداروشاکرم هم از تو ممنونم از اینکه باعث شدی لذت مادر شدنو بچشم الهی قربونت بره مامانی که با اومدنت به زندگیمون روشنی و گرما دادی ... مامانی قده تمااااااااااام دنیا عاشقته و دوستت داره عسلم... تو بزرگترین معجزه زندگی مایی امیــــــرعلی    ...
19 اسفند 1391