امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

❤معجزه زندگی ما" زلزله کوچولو ❤

4 ماهگی امیرعلی تپل و مپل

امیرعلی باورم نمیشه که 4 ماه گذشته باورم نمیشه که خدا به ما لطف کرده و درهایه رحمتشو به رومون باز کرده و تورو به ما عطا کرده هنوز خیلی چیزارو باورم نمیشه خیلی چیزا...   ...
19 اسفند 1391

5 ماهگی گلمممممممم

دیگه پسرم یواش یواش داری بزرگ میشی خیلی وقته که آشناها رواز غریبه ها تشخیص میدی فقط کافیه که از جلویه چشمات دور شم غوغا میکنی به خوردن غذا خیلی علاقه نشون میدی همه میگن زود شروع کردی ولی مگه میذاری تا میذاریم تو تاپت که بیاییم غذا بخوریم شروع میکنی جیغ زدنو دستو پا زدن ماهم دلمون نمیاد میاریمت پیش خودمون یه کمی غذا بهت میدیم ... بابایی رو خیلییییییییی زیاد دوست داری حتی از من بیشتر هنوز نمیتونی 4 دستو پا بری و بشینی دندون هم که خبری نیست فعلا هر ماه چکاب میبرمت ودکترت از رشدت راضیه تو شاد وخوب باشی منم خوبم پسره نازم... اینجا نشوندمت رو کاناپه دل تو دلم نیست میترسم بیفتی عسلم اینجام تازه از خواب بیدار شدی و زل زدی بمن :) این...
19 اسفند 1391

6 ماهگی

انگشتت یکسره تودهنته اینروزا خیلی بی تابی میکنی بردمت دکتر گفت شاید داره دندون در میاره آب دهنتم که یکسره میره ولی از دندون خبری نیست که نیست اینجام روکش رختخوابارو در آوردم تو هم سریع اومدی پریدی اینجا لم دادی ...
19 اسفند 1391

امیرعلی 7 ماهه میشود

    خوشگل مامان 6 ماه اولت گذشت تو وارد ماه 7 شدی الان دیگه مستقل میشینی و البته بعداز کمی خسته میشی بچه هایه خاله ژاله هم بدنیا اومدن توخواهر برادردار شدی گلم   جیگره مامان بااین لباسا چقدر خوشجل شدی بقول خاله نسرین اینجا داری مثل مردایه گنده نگاه میکنی ... بزرگ مرد کوچک من   ...
19 اسفند 1391

امیـــــــــــرعلی

پسرم هرموقع که بخوام ازت عکس بندازم اینجوری اذیت میکنی ناراحت میشی جیغ میزنی ولی تو هر چقدر دوست داری گریه کن منم عکسمو میگیرم عسلکم :))     و بعدشم خوشحالی چون ولت کردم به حال خودت تا هر خرابکاری دلت میخواد بکنی اینجوری راضیه راضی هستی ...
19 اسفند 1391

9 ماهگی ...مامانی اوضاع روحیش خرابه

عزیزم بعلت یه سری مسائل که مربوط به خاله ژاله میشه من تو این ماه اصلا ازت عکس ننداختم کوتاهیه مامانی رو ببخش گلم ولی یه چنداتا عکس برا اینکه 9 ماهگیت خالی نمونه از خودمو بابایی و عکسهایه ماههایه قبلت که تو وبلاگت نذاشتم بذارم.. اینم یه عکس از مامانی        اینم بابایی که اندازه تماااااااام دنیا و ستاره ها و کهکشهانها وحتی بیشتر از من دوستت داره     ...
19 اسفند 1391

10 ماهگی عشقم

امیرعلی عزیزم تو 10 ماهه شدی ... در طی این مدت کارهایی که انجام میدی رو برات میگم کامل و مستقل بمدت طولانی میشینی بای بای میکنی سرسری میکنی دس دسی میکنی از کاناپه و دیوار وهرچی دستت بیاد میگیری می ایستی دوتا دندون پاینت 91/7/17 در اومد ومن برات آش دندونی پختم .... تو عاااااااااااشق بابایی هستی ومامانیتو کمتر دوست داری گریههههههه دنبالش شدیدا گریه میکنی عادت داری هرروز با بابایی از ساعت 7 تا 9 شب میری پارک و من کارامو انجام میدم چون تو واقعا حتی نمیذاری در طی روز من دستشویی برم گاهی اوقات که کار نداشته باشم منم باهاتون میام کتاب تقویت هوش بئاتریس میتلرو که برات گرفتم این ماه فرصت نکردم باهات کارکنم خلاصه که تواومدی شدی تمامی زندگی...
19 اسفند 1391

11 ماهگی

سلام امیرعلی خوشگلم ... گذشت و گذشت رسیدیم به ماه یازدهم عزیزم راستی یادم رفت بگم که تو به کل دیگه لب به غذا نمیزنی وکلی هم دکتر بردم گفت اصلاااااااا اصرار نکن و به زور بهش غذا نده ودکترت گفت شیر مادر تا 1 سالگی برایه شیرخوار کافیه صبر کن شاید تا یکسالگیش بهتر شه اینجام من دارم بهت بازور غذا میدم و وتوهم داری منو گول میزنی تا غذا نخوری یه جوری از زیرخوردن غذا در بری ولی از این خبرا نیست مامان ول کنت نیست قربون خنده هایه شیرینت برم منننننننننننننننننننننننننننن الان 5 صبحه و تو از خواب سرحاله سرحال بیدار شدی... این جایه رژ من نیستا رو صورتت ...
19 اسفند 1391

واما چندتا عکس از یکسالگی ویکسالو یک ماهگی

اول از تمام کارایی که تو مدت کردی میگم برات امیرعلی عشق مامان بابایی الان دیگه کاملا مستقل راه میری از خواب که بیدار میشی اول یه چرخی تو خونه میزنی و وقتی که مطمئن شدی دیگه هیچ جایه خونه سالم نیس میایی بالا سره منه بدبخت شروع میکنی به کشیدن موهام اینم بگم که ما بخاطر راحتی تو که تنها نمیخوابی و حتما باید پیش من وچسبیده بمن بخوابی و هم چنین بابایی هم جدا از من نمیخوابه (منظور که نه میتونم تو رو بینمون رو تخت بذارم ونه میتونم لب تخت بذارمت چون از بس وول میخوری میترسم روزی 10 بار از تخت بیفتی ) بنابراین الان چند ماهی میشه تختمونو موقتا جمع کردیم تا تو راحت پیش من بخوابی و دوباره موقتا برایه عید باید بیاد سرجاش شاید توهم عادت کنی تنها تو اتا...
19 اسفند 1391