امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

❤معجزه زندگی ما" زلزله کوچولو ❤

سال 92

1392/1/17 5:11
نویسنده : ::: مینــــ| :::
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی عیـــــــــدت مبارکـــــــــــــــــ.

بذار از اول شروع کن عشقم .

سال 92 خیلی خوب و خوشگل بود لحظه سال تحویل امیرعلی عشق ما تو بغله منوباباییش در کنار هم  وقرآن بدست آغاز شد... ما اول خونه مامان جون و آقا جون رفتیم (مامانی من) بعد خونه عزیز و حاج بابا  بازم (بابا بزرگ و مامان بزرگ من)و بعد بازم خونه خاله بزرگ من و بعــــــــــــــــــد دیگه بترتیب بقیه اومدن و ما رفتیم نیشخند خاله نسرین اینام اومدن یکروز خونمون موندن و برنامه ریزی کردیم با خاله ژاله و خاله نسرین اینا و عمه سحر و ... بریم اصفهان. و بعد از اون هم که اومدیم یبار بریم باغ وحش .آخه مامانی عاشق حیواناته مخصوصا عاشق باغ وحشم ...ولی تو از دومین روز عید تقریبا مریض بودی گلاب به روت اسهال شدی و انقدر ما تو گیر و دار این مهمونیا بودیم زیاد متوجه نبودم تااینکه دیشب اسهالت خیلی شدید شد بطوری زخمهایه خیلی شدید رو باسن و پاهات زدی ما شبانه مجبور شدیم تورو به بیمارستان فوق تخصصی کودکان ببریم تا ساعت 6 صبح اونجا بودیم دکتر گفت زخمات بدلیل اسیدی بودن مدفوعته آزمایش مدفوع وچکاب گوش و حلق و بینی انجام شد تب هم نداشتی روی 38 بود دکتر وزنت کرد 600 گرم کم کرده بودی دکتر پیشنهاد کرد بیایم خونه و فردا باز بریم وگفت حتما بهت او.آر.اس بدم بخوری که تو اصلااااااا لب نمیزنی خلاصه که ساعت 6 از بیمارستان اومدیم و تا ساعت 9 صبح داشتی گریه میکردی. جایه زخمات بدجور میسوخت فرداش آزمایشتو بردیم به یه متخصص نشون دادیم و گفت ویروسه و احتمالا از کسی بهت سرایت کرده و من مطمئن شدم از جوجوهایه خاله ژاله گرفتی ... بابایی امروز از گریه توداشت آروم گریه میکرد منم تو دلم خون بود عزیزکم ایشاله که هرچی زودتر خوب بشی فردا خاله نسرین اینا میرن اصفهان اگه خوب شی ماهم یکی دو روز بعدش میریم وگرنه فعلا کنسله بابایی که میگه نگران نباش مطمئن باش بلاخره این عیدی رو خونه نمی مونیم و یه مسافرت میریم آخه من تو عید فقط مسافرتو دوست دارم اصلا مهمونی رفتن و مهمون اومدنو دوست ندارم و تقریبا چندماهی میشه بخاطر درگیری کاری بابا یه مسافرت حسابی نرفتیم و فقط یکبار با دوستایه بایی یه مسافرت دو روزه رفتیم که من از خانومه دوست بابایی نگران بگذریم خوب دیگه... ایشالله که خوب بشی منم خوبم عزیزمممممم من فقط و فقط از خدا سلامتی تورو میخوام وبس خدایا امیرعلی خوشگلم بخودت سپردم خودت نگهدارش باش

 

....

راستی قرار بود با مامان جون اینا هم به شمال بریم که بازم بخاطر بیماری تو نشد عکسارو میذارم تا بعدا ببینی کجاها میخواستیم بریم بخاطر تو عزیزه قشنگم نتونستیم بریم

..

اینم مامان این وروجکا خاله ژاله

...

عکسایه بعدی در اسرع وقت جیگرم ناراحت نباش حتما همین روزا یه مسافرت جانانه میریم

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان رایان
6 فروردین 92 11:49
سلام عزیزم .. عید شما مبارک .. انشا.. 1000 تا عید ببینی گل من و سایه پدر و مادرت بالای سرت باشه ...
با افتخار منم لینکتون کردم ...




ممنونم عزیزم انشالله که شماهم درکنار خانواده و فرزند نازتون روزهای خوشی رو سپری کنید گلم

شرر
7 فروردین 92 5:19
سلام
عید گل پسرمون مبارک باشه
مینا امیر علی بهتره؟انشالله که خوب شده باشه
مراقب مژه باش


شرر جون مرسی عزیزمممم تو هم مرقب سید برفی
باش بوووس
سمیرا
13 فروردین 92 13:01
عیدت مبارک عزیزه دلمممممممم
عکسای آتلیت عالی شده خاله فدات شم
ای بابا اعصابم خورد شد نی نی دهت کرد تو اتلیه
نی نی بد

عشقممممممممی تو خوشگل خان



سلام خاله جوووووووون تو هم عشقمییی مرسی از اینکه به وبلاگم سرزدی آنیسا جونووووو ببوسش خوووووو...
مامان الینا
14 فروردین 92 11:03
سلام گلم .ممنون پیش ما اومدی .عزیزم هفته ی بارداریمو بالای وبلاگم مینویسه .نزدیک 7 ماه هستم .



سلام خواهش میکنم عزیزم ایشالله که بسلامتی زایمان کنی گلم
رنگارنگ
6 اردیبهشت 92 9:33
سلام مامان مهربون.حیف که نتونستید مسافرت برید چه عکسای خوشکلی .دوتاعکس تو جنگل واقعا جالبه خیلی قشنگه




ممنون رنگارنگ جون