امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

❤معجزه زندگی ما" زلزله کوچولو ❤

مامان وارد عمل میشود:))

مامانی از 2 ماه پیش همه کاراشو کرده... به سریاشو خودم کردم یه سریاشم آقا شاهین کارگرمون اومد انجام داد...حتی خریدامم از خیلی وقته پیش کردم اما تو باز خونه رو کثیف کردی منم یواش یواش دارم خرابکاریایه جنابالی رو سروسامون میدم جایه دستات به کل رویه شیشه ها ودیوارا مونده وکشوهایه لباسارو هم همشششششش میری میریزی بیرون وباباتم مثلا به من لطف میکنه همونجوری میکنه اون تو البته به ظاهر مرتب ولی با کلی آشغالو مو کرک فرش خوب منم شروع کردم دارم خرابکاریاتونو درست میکنه دیگه                           بعدشم میشم اینجوری :)))))))   ...
24 اسفند 1391

جوجوهایه خاله

امسال عید دوتا جوجویه خوگل مهمونمونن قربونشون برم منننننننن نی نی هایه خاله ژاله که عید 8 ماهشون میشه الانم میخوام  چندتا عکس ازشون بذارم اول از خوده خاله ژاله بعدم جوجوهایه شیطونش اییییییییی جانم خاله به قربونتون اینم امیرعباس جیگـــــــر خاله داداشی تو اینم نیلایه شیطون بلا و جیغ جیغو وبازم چندتا عکس دیگه از این جیگرایه من   ...
20 اسفند 1391

اینم چندتا عکس از دوماهو نیمه گیت عزیزم

عاااااااااااااااااااشقتم قربون نگاه کردنت جیگرم اینجااومدیم خونه مامان جون بردت حموم عزیزم قربونت برم که انقدر عاشق حمومی عزیزم اینجا خونه خاله اومدیم مهمونی چندروزی موندیمو اذیتش کردیم ...
19 اسفند 1391

1390/10/26 ساعت 3:30 امیرعلی قدم به این دنیا گذاشت...

سلام اولا که بگم این وبلاگو خیلی وقته پیش درست کرده بودم بعد از مدتها که اومدم دیدم فقط متنها هستن عکساش نیستن پس منم بطور جدی شروع به کار کردم و در عرض دوروز وبلاگو درستش کردم ... حسابی خسته و کوفته شدم خدا کنه بدونی این فقط و فقط  قدرت عشقه که یه مادرو مجبور به این کار میکنه امیرعلیه مامان من بخاطر اومدنت هم خداروشاکرم هم از تو ممنونم از اینکه باعث شدی لذت مادر شدنو بچشم الهی قربونت بره مامانی که با اومدنت به زندگیمون روشنی و گرما دادی ... مامانی قده تمااااااااااام دنیا عاشقته و دوستت داره عسلم... تو بزرگترین معجزه زندگی مایی امیــــــرعلی    ...
19 اسفند 1391

4 ماهگی امیرعلی تپل و مپل

امیرعلی باورم نمیشه که 4 ماه گذشته باورم نمیشه که خدا به ما لطف کرده و درهایه رحمتشو به رومون باز کرده و تورو به ما عطا کرده هنوز خیلی چیزارو باورم نمیشه خیلی چیزا...   ...
19 اسفند 1391

5 ماهگی گلمممممممم

دیگه پسرم یواش یواش داری بزرگ میشی خیلی وقته که آشناها رواز غریبه ها تشخیص میدی فقط کافیه که از جلویه چشمات دور شم غوغا میکنی به خوردن غذا خیلی علاقه نشون میدی همه میگن زود شروع کردی ولی مگه میذاری تا میذاریم تو تاپت که بیاییم غذا بخوریم شروع میکنی جیغ زدنو دستو پا زدن ماهم دلمون نمیاد میاریمت پیش خودمون یه کمی غذا بهت میدیم ... بابایی رو خیلییییییییی زیاد دوست داری حتی از من بیشتر هنوز نمیتونی 4 دستو پا بری و بشینی دندون هم که خبری نیست فعلا هر ماه چکاب میبرمت ودکترت از رشدت راضیه تو شاد وخوب باشی منم خوبم پسره نازم... اینجا نشوندمت رو کاناپه دل تو دلم نیست میترسم بیفتی عسلم اینجام تازه از خواب بیدار شدی و زل زدی بمن :) این...
19 اسفند 1391

6 ماهگی

انگشتت یکسره تودهنته اینروزا خیلی بی تابی میکنی بردمت دکتر گفت شاید داره دندون در میاره آب دهنتم که یکسره میره ولی از دندون خبری نیست که نیست اینجام روکش رختخوابارو در آوردم تو هم سریع اومدی پریدی اینجا لم دادی ...
19 اسفند 1391

امیرعلی 7 ماهه میشود

    خوشگل مامان 6 ماه اولت گذشت تو وارد ماه 7 شدی الان دیگه مستقل میشینی و البته بعداز کمی خسته میشی بچه هایه خاله ژاله هم بدنیا اومدن توخواهر برادردار شدی گلم   جیگره مامان بااین لباسا چقدر خوشجل شدی بقول خاله نسرین اینجا داری مثل مردایه گنده نگاه میکنی ... بزرگ مرد کوچک من   ...
19 اسفند 1391